پارت هفتاد و سوم

زمان ارسال : ۱۰۴ روز پیش

الکس اخم کرده بود و صورتش تکان می‌خورد طلسم میان انگشتانش برق میزد. و صدای رعب آور آن فرازمینی پیر در گوشش تکرار میشد.

- تو باید قلبت رو به من بدی تا اجازه بدم از دروازه خارج بشین.

الکس دندان‌هایش را روی هم سایید:

- لعنتی من ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید