شدو به قلم ملیکا کمانی
پارت سوم
زمان ارسال : ۲۱۳ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 5 دقیقه
شمارهاش را حفظ شده بود! اصلا انگار باید حفظ میشد. همان بار اول که با دستفروشهای سر چهارراه گرفته بودنش و دختر از ترس به پهنای صورت اشک میریخت و چهارستون بدنش میلرزید؛ اما نمیگذاشتند سراغ گوشیاش برود، همان وقت که به سان امروز، لیست عزیزانش را بالا ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
نرگس
00💞💞💞