پارت یازده

زمان ارسال : ۱۸۶ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 6 دقیقه

فصل 3

نگار جلوی در دانشگاه ایستاده منتظر دوستش بود که دستی را دید از دور برایش تکان می‌‌خورد. نسیم بود که با عجله خود را به او رساند. دست روی بازویش گذاشت و نفس‌‌زنان گفت:

ـ نگار جان، تو برو. من نمی‌‌تونم باهات بیام.

اخم نرمی بر ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.