شکار او به قلم حدیث افشارمهر
پارت سی و پنجم
زمان ارسال : ۱۶۲ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 11 دقیقه
گونه هام گر گرفت نفسم رو توی سینه حبس کرد و سریع گفتم:
-هرچیزی که گفته باشن باز هم دلیل نمی شه که بخوام جونشون رو به خطر بندازم اونا هیچ وقت این کار رو نمی کنن. بچه بازیاشون رو با یه بازی مرگ و زندگی مقایسه نکن.
یک تای ابروش رو بالا دا ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
هانیه
00این نظر ممکن است داستان رمان را لو داده باشد
یعنی.... الیسا دیگه دختر نیست؟؟؟؟؟ حاجی اگه اینطوری باشه که خیلی بده😔😭