پارت هشتاد و ششم

زمان ارسال : ۱۰۵ روز پیش



ایرج کمی بازوهایش را دور بدنم شل کرد اما چهارچشمی مراقب بود که اگر لازم شد باز دخالت کند.


با صورت خیس و چشمانی که مطمئن بودم سرخ شده است، ستیزه‌جو زل زده بودم به صورت فریدون. این مدت آن‌قدر بلاهای مختلف سرم آمده بود که ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید