پارت هشتاد و دوم

زمان ارسال : ۱۱۰ روز پیش


کنار ستون مغازه ایستادم و بی‌تاب منتظر ماندم تا مشتری آقا جمال برود.


هر چند لحظه سرک می‌کشیدم و مردی را که با حوصله داشت سرچپق‌ها را تماشا و قیمت می‌کرد می‌دیدم و دعا می‌کردم زودتر برود.


بالاخره مرد یکی را پسند ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید