پارت شصت و یکم

زمان ارسال : ۱۲۲ روز پیش



سعی می کنم به روزهای خوش یک رویا بچسبم.


پلک هایم را دمی می بندم.سمیر را با لیوان بزرگ شکلات به یاد می آورم.آن موهای سیاه بلند که زیر بارش باران حالت فر می گرفت. آن چشمهای سیاه که می دانستم ته رنگی از قهوه ای سوخته دارند ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید