پایلوت به قلم سمیرا حسن زاده
پارت سی و یکم :
اخمهایم توی هم رفت.
- بزرگش نکنم! من که میدونم به خودت نمیرسی.
چیزی نگفت. کمی که دقت کردم متوجه صدای آرام امواج دریا شدم.
قبل از آنکه بخواهم چیزی بپرسم کوروش پرسید:
- بیرون میای؟
متعجب از جایم برخاستم. با احتیاط خم شدم تا بلکه بتوانم از نردههایی که دور تا دور باغ عمارت قرار دارد چیزی ببینم.
- دم دری؟
صدای باز و بسته شدن در ماشینش را شنیدم.
- آره.
وقتی چ