گیلدا به قلم مرضیه اخوان نژاد
پارت صد و چهل
زمان ارسال : ۱۵۵ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 3 دقیقه
از این رو تکه نانی کند و به دهانش برد. به زور چند لقمهای نان و پنیر خورد تا جلوی ضعفش را بگیرد. طاها نیز صندلیِ زوار در رفتهای از انتهای انبار آورد و برعکس مقابلِ باربد گذاشت. روی صندلی نشست، دستهایش را روی تکیهگاه صندلی حلقه کرد و لب از لب گشود:
-این دختره گیلدا مطیع، خوناشامه!
باربد به سختی لقمهای که هنوز درست و حسابی آن را نجویده بود، قورت داد، تک سرفهای زد و پرسید:
-
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.