گیلدا به قلم مرضیه اخوان نژاد
پارت صد و سی و ششم
زمان ارسال : ۱۵۹ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 3 دقیقه
سمتش چرخیدم. لاقید شانه بالا داد و خونسرد گفت:
-طلا که پاکه، چه منتش به خاکه؟! وقتی اینجوری چرخیدی سمتم، یعنی حق با منه. پس تو و ماویش جانم... آره...
سمتش پا تند کردی و زیرلبی غرولند کردم:
-بسه اینقدر شر و ور بهم نباف.
-بابا شل کن و یک کلام بگو ماویش دوست پسرته دیگه. چرا هم خودتو زجر میدی هم منو؟
صدایم بالا رفت:
-اهورا دوست پسرم نیست، بفهم.
چشمهایش از شوق درخشید. چ
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.