پارت صد و سی و ششم

زمان ارسال : ۱۵۹ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 3 دقیقه

سمتش چرخیدم. لاقید شانه بالا داد و خونسرد گفت:
-طلا که پاکه، چه منتش به خاکه؟! وقتی این‌جوری چرخیدی سمتم، یعنی حق با منه. پس تو و ماویش جانم... آره...
سمتش پا تند کردی و زیرلبی غرولند کردم:
-بسه این‌قدر شر و ور بهم نباف.
-بابا شل کن و یک کلام بگو ماویش دوست پسرته دیگه. چرا هم خودتو زجر می‌دی هم منو؟
صدایم بالا رفت:
-اهورا دوست پسرم نیست، بفهم.
چشم‌هایش از شوق درخشید. چ

750
88,714 تعداد بازدید
282 تعداد نظر
293 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید