گیلدا به قلم مرضیه اخوان نژاد
پارت صد و سی و دوم
زمان ارسال : ۱۶۰ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 3 دقیقه
سلاحش دندانهایش بود!
وحشت داشتم از روزی که بفهمند من قاتلم و بدتر از آن، بفهمند من با دندانهایم شاهرگ فرزاد را بریدم و او را به قتل رساندم.
لبم را زیر دندان کشیدم و از آن مأمورین چشم گرفتم. فکر میکردم اگر نگاهشان کنم و آنها متوجهی سنگینی نگاهم شوند، از عمق دو چشمم بخوانند که من چه راز ترسناکی در سینه دارم و در لحظه دستگیرم کنند.
خواستم سر به زیر بندازم و به بهانهای س
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.