طلوع سرد به قلم حنانه بامیری
پارت هشتم
زمان ارسال : ۱۸۱ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 3 دقیقه
پیرمرد را با قصهها و غصههایش تنها گذاشت و از اطاق خارج شد و پیرمرد ماند و درد رسیدگی به عرایض بیپاسخش.
از هول فراخوانی میرپنج شصت پا در چشمش میرفت. بیتوجه به پایینیهایی که از مقابلش میگذشتند و تا کمرخم میشدند و «یاور سلامت باد» به اندا ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما