تو نشانم بده راه به قلم فاطمه اصغری
پارت صد و هشتاد و نهم
زمان ارسال : ۱۶۹ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 7 دقیقه
دوباره چند ثانیه به گوشی خیره میماند. آوا آنلاین است اما هنوز وارد صفحهی چتشان نشده است.
- من و تو خیلی شبیه همیم. هر دو تنهاییم ولی از تنهایی بیزار. هر دومون فقط داریم تظاهر میکنیم که اوضاعمون خوبه. هیچ کدوم این وضعیتو نمیخوایم. من بیشتر از تو از این وضعیت خسته شدم. تو رو نمیدونم ولی تنهایی من فقط با تو پر میشه. وقتی نیستی کلافهم. دلم میخواد نزدیکم باشی، خیالم راحت باشه
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
فاطمه اصغری | نویسنده رمان
به مهر خوندید فزیزدلم.🙏🏻🥰🥰🥰
۶ ماه پیشAa
00👏🙏⚘
۶ ماه پیشفاطمه اصغری | نویسنده رمان
🌺🌺
۶ ماه پیشیانا
30درود کار تمومه آوا میدونه صدرا به همه زیروزبر زندگییش واقفه اما آوا هم بی گدار نمیخواد به آب بزنه شهریار بیاد وسط اضطراب آوا فروکش میکنه.
۶ ماه پیشفاطمه اصغری | نویسنده رمان
دقیقا. آوا عاقل بود، تجربهی تلخ یک زندگی ناموفق هم محتاطترش کرد.🌺
۶ ماه پیش
زی زی
۳۲ ساله 00رمان خوبی بود انگار توی رمان زندگی میکردیم قلم نویسنده عالی همه چی عالی ارزش خوندن و شب نخوابیدنم و داشت منتظر ادامه ام 🥰