تو نشانم بده راه به قلم فاطمه اصغری
پارت صد و هشتاد و هفتم :
موهایم را شل میبافم و نگاهی در آینه به خودم میاندازم. هنوز برای درمیان گذاشتن پیشنهاد صدرا با بابا آماده نیستم. آن هم وقتی نمیدانم با خودم چند چندم. نمیدانم او را میخواهم یا نه. از آن مهمتر، نمیدانم برای شروع یک رابطهی جدید آمادگی دارم یا نه. صدرا مردی نیست که کم کاری کند و قطعا از طرف مقابلش هم همین انتظار را در رابطه خواهد داشت. من اما هنوز پر از زخمم. هنوز در هر حرکتی او را ب
مطالعهی این پارت کمتر از ۷ دقیقه زمان میبرد.
این پارت ۲۲۶ روز پیش تقدیم شما شده است.
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
فاطمه اصغری | نویسنده رمان
خیلیییی🌺
۷ ماه پیشمونا
00متوجه نوشته نون نشدم
۸ ماه پیشفاطمه اصغری | نویسنده رمان
متوجه کدوم بخش عزیزم؟
۷ ماه پیشAa
00ممنون عالی بود 👏🌹
۸ ماه پیشفاطمه اصغری | نویسنده رمان
عالی نگاه گرم شماست.🥰🥰🥰
۷ ماه پیشستاره
۲۰ ساله 00منتظرزنگ صدرانموندزنگ نزد؟؟خوابش برد؟؟😍🥰😉
۸ ماه پیشفاطمه اصغری | نویسنده رمان
دخترم قراره این بار حسابی ناز کنه🥰😇😇
۷ ماه پیشیانا
10درود بانو❤ دراین پارت بینظیر افکار آوا را تقریبا باتمام جوانبش را بررسی نمودیدبسیار درست وبجا. تبریک به دیدگاه و قلم شما🧚 ♀️
۸ ماه پیشفاطمه اصغری | نویسنده رمان
برقرار باشید دوست عزیز. 🙏🏻🥰🥰🥰🥰
۷ ماه پیش
Zahra.s
10آوا خیلی گناه داره واسه جنگیدن اونم به پروین بی منطق