پارت صد و هشتاد و هفتم

زمان ارسال : ۱۷۰ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 7 دقیقه

موهایم را شل می‌بافم و نگاهی در آینه به خودم می‌اندازم. هنوز برای درمیان گذاشتن پیشنهاد صدرا با بابا آماده نیستم. آن هم وقتی نمی‌دانم با خودم چند چندم. نمی‌دانم او را می‌خواهم یا نه. از آن مهم‌تر، نمی‌دانم برای شروع یک رابطه‌ی جدید آمادگی دارم یا نه. صدرا مردی نیست که کم کاری کند و قطعا از طرف مقابلش هم همین انتظار را در رابطه خواهد داشت. من اما هنوز پر از زخمم. هنوز در هر حرکتی او را ب

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • Zahra.s

    00

    آوا خیلی گناه داره واسه جنگیدن اونم به پروین بی منطق

    ۶ ماه پیش
  • فاطمه اصغری | نویسنده رمان

    خیلیییی🌺

    ۶ ماه پیش
  • مونا

    00

    متوجه نوشته نون نشدم

    ۶ ماه پیش
  • فاطمه اصغری | نویسنده رمان

    متوجه کدوم بخش عزیزم؟

    ۶ ماه پیش
  • Aa

    00

    ممنون عالی بود 👏🌹

    ۶ ماه پیش
  • فاطمه اصغری | نویسنده رمان

    عالی نگاه گرم شماست.🥰🥰🥰

    ۶ ماه پیش
  • ستاره

    ۲۰ ساله 00

    منتظرزنگ صدرانموندزنگ نزد؟؟خوابش برد؟؟😍🥰😉

    ۶ ماه پیش
  • فاطمه اصغری | نویسنده رمان

    دخترم قراره این بار حسابی ناز کنه🥰😇😇

    ۶ ماه پیش
  • یانا

    10

    درود بانو❤ دراین پارت بینظیر افکار آوا را تقریبا باتمام جوانبش را بررسی نمودیدبسیار درست وبجا. تبریک به دیدگاه و قلم شما🧚 ♀️

    ۶ ماه پیش
  • فاطمه اصغری | نویسنده رمان

    برقرار باشید دوست عزیز. 🙏🏻🥰🥰🥰🥰

    ۶ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.