پارت شصت و یکم

زمان ارسال : ۱۹۷ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 15 دقیقه

خانه غرق در سکوت بود. خانه‌ای که قرار بود بعد از مدت‌ها یک روز دوتایی را به نوه و مادربزرگ آن شهر هدیه دهد.

فقط طنینِ برخوردِ پای آسمانی که از پله‌ها پایین می‌آمد، در خانه پیچیده بود. دختری که استرس نداشت! ناراحت نبود! و حتی برعکس! خوشحال بود. ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.