پارت چهل و پنجم

زمان ارسال : ۱۳۴ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 5 دقیقه



فصل 21
بهار و ملیحه در حال چای خوردن صحبت می‌‌کردند. ملیحه گفت:
ـ بهمن به خاطر خودت می‌‌گه. دوست نداره فردا تو زندگی سختی بکشی. نباید از سر احساس تصمیم بگیری.
ـ مگه تو و بهمن عاشق هم نبودین؟
ـ آره ولی مسئله ما فرق می‌‌کرد. بهمن پسر عمه من بود اما ما اصلاً عباس رو نمی‌‌شناسیم. هنوز یه سالم نشده که با هم همسایه شدیم. احسان خیلی موقعیت خوبی داره. هم پسر عموته و دلسوزت.

378
94,000 تعداد بازدید
451 تعداد نظر
71 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • بهاره

    00

    واقعا حس بدیه یکی بهت زور بگه مخصوصا اگه موضوع ازدواج باشه ولی در هر حال خوشحالم که بهمن راضی شده

    ۳ ماه پیش
  • مرضیه نعمتی | نویسنده رمان

    😍❤

    ۳ ماه پیش
  • اسرا

    00

    بهمن چقدرخواهرش میخاد🙏بانو💞💋

    ۳ ماه پیش
  • مرضیه نعمتی | نویسنده رمان

    بله🙂 هوای خواهر کوچولوش رو داره😍💞

    ۳ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید