پارت هفتاد و پنجم :

کاری پاره‌وقت بیابد و مستقل شدن را بیش از پیش بیاموزد. حقوق ماهیانه‌ی پدر را برای بازسازی خانه‌ی سوخته‌شان نیاز داشت...
شب با تلنگرش، او را به خود آورد. لرزی به جانش افتاد و کوچه‌ی خلوت را به قصد پناه بردن به آلونک کوچکش ترک نمود. از روزی که مهران خبر متلاشی شدن باند «طاعون سیاه» را به او داده بود، دیگر او را ندیده بود. با کمک مولایی آن خانه را یافته بود و بابت تمام روزهایی که در خانه

مطالعه‌ی این پارت کمتر از ۷ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۲۲۲ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید

توجه کنید : نظر شما نمیتواند کمتر از 10 کاراکتر باشد.
برای اینکه بتونیم بهتر متوجه نظرتون بشیم، لطفا به این سوالات پاسخ بدید:

  • کدام بخش از رمان رو بیشتر دوست داشتید؟
  • کدام شخصیت رو بیشتر دوست داشتید و چرا؟
  • به بقیه خواننده‌ها چه پیشنهادی می‌کنید؟

به عنوان یک رمان خوان حرفه‌ای با پاسخ به این سوالات، به ما و سایر خوانندگان کمک می‌کنید تا دیدگاه کامل‌تری از رمان داشته باشیم.

آخرین نظرات ارسال شده
  • ساناز

    00

    💋💋💋💋

    ۵ ماه پیش
  • زهرا رحمانی | نویسنده رمان

    ❤️❤️❤️

    ۵ ماه پیش
  • مریم گلی

    20

    خیلی قشنگه ،چقدر خوشحالم از آزادی تانیا وزندگی مستقلش،از فرار آرسین هم خوشحال شدم ،امیدوارم از این به بعد اتفاقهای قشنگی توی زندگی برای تانیا بیفته ،ممنونم نویسنده جان

    ۷ ماه پیش
  • زهرا رحمانی | نویسنده رمان

    خوشحالم که از رمان راضی هستی عزیزم🥰❤️

    ۷ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.