پارت هفتاد و چهارم

زمان ارسال : ۱۲۵ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 5 دقیقه

صدایی از بیرون خانه، مهران را دگرگون کرد. _بمب‌دودزا!

ماموری این را فریاد زد و صدای تیرهای پیاپی شنیده شد. مهران پر از خشم، «لعنتی» ای زیر لب گفت و عربده زد:

_اون رو زنده می‌خوام!

این را گفت و با چند ضربه، در اتاق را شکست.
...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.