پارت هفتاد :

***
_بابا و چند نفر دیگه! امیر نه! اصلا واسه چی باید توضیح بدم؟ برو عوضی...
تلفن همراهش را قطع و آن را با عصبانیت روی میز کوبید.
_کثافت آشغال!
این را گفت و مجددا در اتاق به راه افتاد.
_انگار کیه؟ اصلا چرا باید به خودش جرئت بده؟
حین گز کردن اتاق، پایش به پایه‌ی صندلی گرفت و صدای آخش بلند شد.
_لعنت بهت!
با چهره‌ای در هم، مشتی به صندلی کوبید و دست دردناکش را به دهان گرف

مطالعه‌ی این پارت کمتر از ۵ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۲۲۷ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید

توجه کنید : نظر شما نمیتواند کمتر از 10 کاراکتر باشد.
برای اینکه بتونیم بهتر متوجه نظرتون بشیم، لطفا به این سوالات پاسخ بدید:

  • کدام بخش از رمان رو بیشتر دوست داشتید؟
  • کدام شخصیت رو بیشتر دوست داشتید و چرا؟
  • به بقیه خواننده‌ها چه پیشنهادی می‌کنید؟

به عنوان یک رمان خوان حرفه‌ای با پاسخ به این سوالات، به ما و سایر خوانندگان کمک می‌کنید تا دیدگاه کامل‌تری از رمان داشته باشیم.

آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.