پارت بیست و چهارم

زمان ارسال : ۱۵۷ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 7 دقیقه

اشرف خانم طبق معمول مهناز خانم را تحویل گرفت و بهار برای او صندلی گذاشت تا بنشیند. اشرف خانم به لیلا گفت کار مهناز خانم را انجام دهد و خودش خیلی سریع کار سیمین را انجام داد. سیمین جریان خواستگاری سهراب را برای اشرف خانم تعریف کرد و اشرف خانم گفت:
ـ خوب کردی! اون دختررو من می‌‌شناسم. خوانواده خوبی‌‌ام داره.
مهنازخانم دلش می‌‌خواست به سیمین تبریک بگوید اما سیمین به او روی خوش نش

378
93,694 تعداد بازدید
451 تعداد نظر
71 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • اسرا

    00

    فرقی نمیکنه جنسیت وقتی میدونیم بچه مون اهل نیست چراهمسربعدکه بگذره تقصیرگردن همسرمیندازیم ممنون بانو😘

    ۴ ماه پیش
  • مرضیه نعمتی | نویسنده رمان

    ❤❤

    ۴ ماه پیش
  • Zarnaz

    ۲۰ ساله 10

    عالی بود مرسیییی مرضیه جونم ❤️❤️ولی بهار با فرامرز ازداوج کنه بدبخت میشه🥺

    ۴ ماه پیش
  • مرضیه نعمتی | نویسنده رمان

    طفلک نمیدونه اشرف چه نیتی در موردش داره😔❤

    ۴ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید