ما ماندیم و عشق به قلم مرضیه نعمتی
پارت بیست و چهارم
زمان ارسال : ۱۵۷ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 7 دقیقه
اشرف خانم طبق معمول مهناز خانم را تحویل گرفت و بهار برای او صندلی گذاشت تا بنشیند. اشرف خانم به لیلا گفت کار مهناز خانم را انجام دهد و خودش خیلی سریع کار سیمین را انجام داد. سیمین جریان خواستگاری سهراب را برای اشرف خانم تعریف کرد و اشرف خانم گفت:
ـ خوب کردی! اون دختررو من میشناسم. خوانواده خوبیام داره.
مهنازخانم دلش میخواست به سیمین تبریک بگوید اما سیمین به او روی خوش نش
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.
اسرا
00فرقی نمیکنه جنسیت وقتی میدونیم بچه مون اهل نیست چراهمسربعدکه بگذره تقصیرگردن همسرمیندازیم ممنون بانو😘