عشق باشکوه به قلم راضیه نعمتی
پارت سیزده
زمان ارسال : ۳۰۴ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 5 دقیقه
میدانستم بعد از ندیدن سند روی میز چه قشقرقی در محضر بر پا میشد اما برایم مهم نبود و ذرهای از کاری که کرده بودم پشیمان نبودم. حامد حق نداشت خانهای که به نام هردویمان بود بدون رضایت من بفروشد!... زود یک تاکسی گرفتم و درونش نشستم و شتابزده به ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما