دادگاه مردگان به قلم سهیلا عبدی
پارت هفتاد و دوم :
سرش را به نشانه تهدید برای دختر تکان داد و او را باعصبانیت رها کرد.
همینکه از سالن خارج شد جانت وا رفت و روی زمین نشست.
دستش را روی صورتش گذاشت و در حالی که نفس نفس میزد اشکهایش ناخودآگاه روی گونههایش سر خوردند. چشمانش را بست و لح ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما