پارت پنجم

زمان ارسال : ۱۳۴ روز پیش

تو تاریک‌روشن صبح‌کاذب چشمان‌ سرباز مسیحی به‌آسمون‌دوخته‌شده بود و به گردنبند‌ صلیبش‌هرچند وقت‌یکبار چنگ‌می‌زد.‌

اسم‌واقعیش رمانوس، رو‌خیلی وقت‌بود نشنیده‌بود. اخلاقش‌مثل رمانوس‌افسانه‌ای روم‌بود اما دل و دینش زمان‌زیادی بود که دیگه مثل‌فرماند ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید