پارت چهارم

زمان ارسال : ۱۳۳ روز پیش

پری روی‌صندلی چوبی‌منبت‌کاری ‌شده نشسته‌بود و به پرچمی که گوشه سرخش به‌چشم می‌خورد خیره شد.

اوضاع‌ امروز‌ پادگان وجدانش‌رو کمی‌بیدار کرد، اینکه پدرش‌ با پسر‌عموش نقشه‌این‌رو می‌کشید که چطور به داوطلب‌هایی که برای دفاع‌میرند کمک‌رسانی صورت نگی ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید