توأمان به قلم حنانه بامیری
پارت سی و چهارم :
***
«جوجه خروسم، کینههایم بیشمار است.»
نگاهم از سایه چشمِ عنّابیاش سر خورد و روی لبانِ قرمز ماتش نشست. پالتوی چرمِ مشکیاش خیس بود؛ از اُستوانۀ سیاهِ شیرینی که عطرش هوش از سر میربود.
کنجکاوی روحم را میخورد و اضطراب خون را از ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما