پارت شصت و چهارم

زمان ارسال : ۲۱۰ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 9 دقیقه

صدا به حدی بلند بود که شک نداشتم الان همه ی همسایه ها میریزن بیرون، درحالی که همشون شوکه و رنگ پریده ان، ولی این اتفاق نیوفتاد! از قرار معلوم صدایی که شنیده میشد فقط یه هدف داشت و اونم انداختن ترس و وحشت تو دل ما بود!
_چیکار کنیم؟
صدا و لحن پدر پیام نشون میداد که این بار اونم ترسیده، شایدم فقط نگران پسرش بود که باید تا چند دقیقه ی دیگه پاشو توی اون خونه میذاشت...
_باید بریم داخل، ب

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • نیلوفر ابی

    10

    وای خیلی عالی انگار منم کنار اونا هستم خسته نباشید

    ۷ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.