پارت دوازده :

فاطمه قفل دستانم را که با آن‌ها زانوهایم را بغل گرفته‌ بودم را باز کرد.

- می‌دونم قربونت برم، مگه می‌شه ندونم چه دردی می‌کشی، مگه می‌شه ندونم چقدر برات تحمل این شرایط سخته. ولی خب تا کی؟ تا کی می‌خوای به این منوال ادامه بدی؟ تا کی می‌خوای به خ ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.