تو نشانم بده راه به قلم فاطمه اصغری
پارت صد و هفتاد و یکم :
از وقتی آمده جلوی باد مستقیم کولر نشسته و پرههای آن را روی خودش تنظیم کرده است. چشمهایش را میبندد و کمی جلو میآید تا سرش را روی پشتی صندلی فیکس کند.
- من امروز زودتر میرم. قراره با یکی از دوستام برم بیرون شام. آقای مسیبی اومد، اون سه تا برگهی تو کاور رو که گذاشتم تو کشو بالایی، بده بهش. یادت نره رسید بگیری.
- نوش جونت. حالا چرا اینقدر حرصی؟
- اگه تو هم دو ساعت تو ترافیک م
مطالعهی این پارت حدودا ۹ دقیقه زمان میبرد.
این پارت ۲۴۵ روز پیش تقدیم شما شده است.
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
فاطمه اصغری | نویسنده رمان
❤️دخترم عاقله با یک تجربهی تلخ. بهش زمان بدین.
۸ ماه پیشسیتا
00قرمه سبزی چرب و چیلی چه شود شهریار بفهمه صدرا گفته شهریار قرمه سبزی دوست داره
۸ ماه پیشفاطمه اصغری | نویسنده رمان
❤️❤️صدرا کارشو بلده.
۸ ماه پیشسپیده
20موافقم قرار شام همایون با هلن🙃 فاطمه جون کلاً رمان چند پارته؟؟
۸ ماه پیشفاطمه اصغری | نویسنده رمان
در تلگرام بالای چهارصد پارت بود. ولی اینجا سه برابر تلگرام دارم پارت میذارم. فکر کنم دویست و سی چهل پارت بشه.
۸ ماه پیشسارای
00هلن هم به جمع متاهل هاپیوست،💃💃💃💃
۸ ماه پیشفاطمه اصغری | نویسنده رمان
❤️❤️
۸ ماه پیشAa
00عالی👏⚘
۸ ماه پیش
Zahra.s
11وا بده آوا