تو نشانم بده راه به قلم فاطمه اصغری
پارت صد و هفتاد :
لبهایش را به هم چفت میکند و چشمهایش به سمت بالا یک نیم دور در حدقه میچرخند. این مرد حمایت را خوب بلد است اما خودش که حق عادت به این حمایتها را ندارد. کمی مکث میکند تا جملاتش را جفت و جور کند و با تن صدایی پایین به حرف میآید. ته دلش طالب ادامهی این دلگرمیهاست اما زبانش به عکس دلش عمل میکند.
- آقا صدرا! من کارم نهایتا چند روز دیگه تو دفتر شما تموم میشه. نمیخوام گربه کوره
مطالعهی این پارت حدودا ۷ دقیقه زمان میبرد.
این پارت ۲۴۶ روز پیش تقدیم شما شده است.
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
فاطمه اصغری | نویسنده رمان
😂😂😂😂منم یه ایرانی اصیلم.🙈
۶ ماه پیشسیتا
00هوا گرم هست بعد همایون داره چای میخوره
۸ ماه پیشنیل
00این چیزا برای مردم ایران عادیه که 😅
۷ ماه پیشفاطمه اصغری | نویسنده رمان
🌺🌺
۷ ماه پیشAa
00عجب زرنگیه صدرا قدم به قدم میره جلو مثل امیر حسین ساده نیست ممنون عالی بود🙏⚘
۸ ماه پیشاسرا
20بیچاره امیرحسین الان صدرامیبینه دلشکسته میشه ممنون😘
۸ ماه پیش
فاطمه ❤️
00فقط یه ایرانی توی اوج گرما چای میخوره😁😁 ممنون فاطمه جون🌹❤️🌹