پارت پنجاه و یکم

زمان ارسال : ۱۱۰ روز پیش

_بخشیدیش به اون؟

هر سه نفر دیگر، به لیایی که عملا صدایش می‌لرزید، خیره شدند. اشاره‌اش به گردنبند تانیا بود؛ ولی نگاهش به آرسینی دوخته شد که او نیز لبخند از لبانش رخت بسته بود. تانیا شنید که آرسین زمزمه کرد:

_من نمی‌دونم اینجا چه خبره؟

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید