پارت چهل و هشتم :

خود را جمع و جور کرد. بهتر از زل زدن به آن دو نفر بود. دستش را ابتدا به سوی رئیس دراز کرد که پاسخ گرمی دریافت نمود. رئیس با لبخندی که تانیا حس خوبی از آن نگرفت، لب زد:
_خوبی دختر؟ پس هنوز با همین!
تانیا به تکان دادن سر، بسنده کرد.
_اینا رو می‌بینی؟ زمانی عاشق و معشوق بودن. قبل از این‌که لیا ترکش کنه.
به نظر می‌رسید رئیس از بیان آن جملات با صدای بلند، ابایی ندارد. تانیا حس کرد وا

مطالعه‌ی این پارت حدودا ۳ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۲۵۳ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید

توجه کنید : نظر شما نمیتواند کمتر از 10 کاراکتر باشد.
برای اینکه بتونیم بهتر متوجه نظرتون بشیم، لطفا به این سوالات پاسخ بدید:

  • کدام بخش از رمان رو بیشتر دوست داشتید؟
  • کدام شخصیت رو بیشتر دوست داشتید و چرا؟
  • به بقیه خواننده‌ها چه پیشنهادی می‌کنید؟

به عنوان یک رمان خوان حرفه‌ای با پاسخ به این سوالات، به ما و سایر خوانندگان کمک می‌کنید تا دیدگاه کامل‌تری از رمان داشته باشیم.

آخرین نظرات ارسال شده
  • مریم گلی

    00

    نمیدونم آرسین داره نقش بازی میکنه با لیا می چرخه یا هنوز هم از اون علاقه قبلی چیزهایی در قلبش باقی مونده ،خیلی هیجانی شده ،ممنونم نویسنده جان

    ۸ ماه پیش
  • زهرا رحمانی | نویسنده رمان

    ممنون از نظرتون. پا‌رت‌های وی‌آی‌پی جدید،اطلاعات زیادی در این خصوص می‌دن😁🥰

    ۸ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.