هدف سخت به قلم زهرا رحمانی
پارت چهل و هشتم :
خود را جمع و جور کرد. بهتر از زل زدن به آن دو نفر بود. دستش را ابتدا به سوی رئیس دراز کرد که پاسخ گرمی دریافت نمود. رئیس با لبخندی که تانیا حس خوبی از آن نگرفت، لب زد:
_خوبی دختر؟ پس هنوز با همین!
تانیا به تکان دادن سر، بسنده کرد.
_اینا رو میبینی؟ زمانی عاشق و معشوق بودن. قبل از اینکه لیا ترکش کنه.
به نظر میرسید رئیس از بیان آن جملات با صدای بلند، ابایی ندارد. تانیا حس کرد وا
مریم گلی
00نمیدونم آرسین داره نقش بازی میکنه با لیا می چرخه یا هنوز هم از اون علاقه قبلی چیزهایی در قلبش باقی مونده ،خیلی هیجانی شده ،ممنونم نویسنده جان