ایشتار به قلم سیده نرجس کشاورزی
پارت نوزده :
فصل 4
شیراز - روز بعد - غروب
کلید نقرهایرنگ را وارد قفل کرد و در قهوهایرنگ خانهی مشترکش با هادی با صدای تیکی باز شد. چمدانش را در راهرو رها کرد و با درآوردن کفشهایش وارد خانهی هشتادمتری شد. صدای پر محتوای شجریان در خانه طنین انداخته بود که نشان از حضور هادی پسر بسیجی پاستوریزه میداد.
«ای عشق من کو عهد و پیمانت؟ آواره شد مرغ غزلخوانت
نه کسی دمسازم شد، نه د
مطالعهی این پارت کمتر از ۹ دقیقه زمان میبرد.
این پارت ۲۲۳ روز پیش تقدیم شما شده است.
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.