پارت سیزده :

به‌قدری ذهنش درگیر آمدن امیرحسین و سوپرایزی که انتظارش را می‌کشید شده‌بود که چندباری در کار اشتباه کرد. یک‌بار هم شقایق به او طعنه زد که «حواست کجاست؟» تا وقتی امیرحسین به‌دنبالش آمد، هردقیقه برایش بسان یک‌عمر گذشت.
حالا با اشتیاق کنار امیرحسین نشسته بود و داشت با سوال‌های بی‌جواب در ذهنش می‌جنگید. امیرحسین با هیجان رانندگی می‌کرد و هرازچندگاهی هم نگاه عاشقش را به ایشتار م

مطالعه‌ی این پارت حدودا ۹ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۲۴۳ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.