پارت دوازده

زمان ارسال : ۲۰۰ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 7 دقیقه

فصل 3

اردیبهشت کم‌کم جایش را به خرداد می‌داد و خرداد هم با سخاوتمندی تمام گرمای وجودش را روی زمین پهن می‌کرد.
ایشتار شربت پرتقال را یک‌نفس سر کشید و لیوان را داخل سینک گذاشت. شقایق شادی‌کنان دستش را به کمر ایشتار کوبید و گفت:
- مژده بده!
ایشتار از خوشحالی بیش‌ازحد شقایق تعجب کرده‌بود. چراکه تا همین هفته‌ی قبل حتی یک‌لبخند کمرنگ هم روی لب این دختر دیده نمی‌شد.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.