پارت ششم

زمان ارسال : ۲۰۶ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 9 دقیقه

سشوار را آرام از پریز برق کشید و با گیره‌ی قرمزرنگی موهایش را بالای سرش جمع کرد.

داشت به رفتار امروز امیرحسین و لحظاتی که کنار او گذرانده‌بود فکر می‌کرد که صدای مادرش از پشت سر او را ترساند و از جا پرید. به‌طرف مادرش برگشت و گفت:

- تر ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.