ایشتار به قلم سیده نرجس کشاورزی
پارت پنجم :
شیراز - 9صبح
وقتی حاجامیر و زهراخانم عازم شدند، امیرحسین زودتر از آنچه که فکرش را میکرد، به شیراز آمد. ساعتنه صبح با چشمانی بیرمق و خسته روبهروی ساختمان ایستادهبود. فوراً خودش را به طبقهیچهارم رساند. جلوی دفتر کاملاً خیس شدهب ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
شکوه
00عالی