قرار ما پشت شالیزار به قلم فرناز نخعی
پارت پنجاه و سوم
زمان ارسال : ۱۹۵ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 9 دقیقه
گیج و مبهوت بودم و قلبم داشت پارهپاره میشد. مغزم توان این همه وقایع عجیب، تلخ و پشت سر هم را نداشت.
سه روز از ناپدید شدن شمس گذشته بود.
فردای آن روز آقا جمال خبر آورده بود که شمس را به مأموریت مهمی فرستادهان ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
لیلا
۳۰ ساله 00واقعا عالی بود دست خوش🌹