پارت صد و نود و نهم

زمان ارسال : ۹۶ روز پیش

لبه‌ی لحاف را رها کرد و دستش را زیر برد. همان دستی که گرمای لب‌های جاوید را تحمل و آتش گرفته بود. داغی که تا عمر داشت از یاد نمی‌برد و هیچ‌زمان جرات نمی‌کرد با کسی درمیان بگذارد.
طاهر نفس عمیقی گرفت و همزمان با اینکه پلک روی صورت او می‌بست آهسته‌تر زمزمه کرد:
_ بخواب. خوب استراحت که فردا باید بریم.
مجال نشد بپرسد کجا. نه بغضش اجازه داد و نه طاهر همراهیش کرد. او از کنار بالینش ب

162
54,026 تعداد بازدید
76 تعداد نظر
234 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید