اقبال به قلم مریم السادات نیکنام
پارت صد و نود و ششم
زمان ارسال : ۴۵ روز پیش
بغضش از این همه ذلت ترکید. بیاختیار سرش را بالا گرفت و صدایش را بلند کرد.
_ عبااس؟
بهگریه افتاد. بلند و درمانده. سپس مشت آلودهاش را روی زمین کوبید و لب بهنفرین باز کرد.
_ خدا ازتون نگذره چی کارش کردین بچهرو.
چشمهایش بسته بود و لبهایش تند و تند تکان میخورد. میلرزید ولی خیالی نبود وقتی سرمایهی زندگی طاهر را سهل و راحت از دست و پایههای زندگیش را از بیخوبین سست
زمان پارتگذاری رایگان : 3 روز در هفته یعنی روزهای (شنبه ، دوشنبه ، چهارشنبه) تعداد 1 پارت به صورت خودکار رایگان میشود و میتوانید مطالعه کنید.
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.