پارت صد و نود و ششم

زمان ارسال : ۴۵ روز پیش

بغضش از این همه ذلت ترکید. بی‌اختیار سرش را بالا گرفت و صدایش را بلند کرد.
_ عبااس؟
به‌گریه افتاد. بلند و درمانده. سپس مشت آلوده‌اش را روی زمین کوبید و لب به‌نفرین باز کرد.
_ خدا ازتون نگذره چی کارش کردین بچه‌رو.
چشم‌هایش بسته بود و لب‌هایش تند و تند تکان می‌خورد. می‌لرزید ولی خیالی نبود وقتی سرمایه‌ی زندگی طاهر را سهل و راحت از دست و پایه‌های زندگیش را از بیخ‌وبین سست

144
44,741 تعداد بازدید
69 تعداد نظر
234 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید