پارت صد و هشتاد و هشتم

زمان ارسال : ۱۶۳ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 5 دقیقه

طاهر متعجب از این حالت پیش آمد. ابتدا نگاه متعجبی در اطراف اتاق انداخت و سپس پرسید:
_ چیزی شده؟ روی این بچه‌رو می‌نداختی سرما نخوره یه‌وقت.
کنار پای پسرش نشست. دستی به‌گونه‌ی سرد او کشید و مجدد رو به ماه صنم پرسید:
_ با توام ماه‌صنم؟ ساکتی چقدر؟ اتفاقی افتاده؟
لب‌های سفید و خشکیده‌ی زن تکانی خورد و بی‌هیچ حرف اضافه‌ای ناله‌زد:
_ تو می‌دونستی؟
خط ریزی بین دو اب

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.