پارت صد و شصت و چهارم

زمان ارسال : ۱۶۱ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 5 دقیقه

_ واجبه فداتشم. ماهی افتاد تو تور، ولش کنم در رفته‌هاا.
نیلو دلخور لب‌هایش را بهم کشید و از کنار تخت بلند شد. شهاب برای خودش فاتحه خواند. نیلو پشت به او برگشت و دلخور گفت:
_ داری با بچه حرف می‌زنی‌؟ یک کلمه بگو مزاحم نشو، همین.
سپس دستی برای او بلند کرد و با همان لحن ادامه داد:
_ این همه صغری کبری چیدن نداشت که. من می‌رم تو سالن بخوابم، شب‌ به‌خیر.
شهاب از پشت سر رقصی به گ

171
59,177 تعداد بازدید
84 تعداد نظر
234 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید