پارت صد و شصت و دوم

زمان ارسال : ۱۶۳ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 5 دقیقه

رخساره هم از این درد بی‌نصیب نبود. کودکانه گرد پدرش می‌چرخید و شیرین‌زبانی می‌کرد. انگار او هم فهمیده بود که باید برای سرپا نگه داشتن مرد خانه کاری بکند. شانه‌های رحمت که می‌لرزید دنیا بر سر زن جوان خراب می‌شد‌. توان از دست می‌داد و گوشه‌‌کناری برای خودش جور و عزا می‌گرفت. رحمت هربار وسط تب و لرزهایش لبخند معنی داری می‌زد و رو به خاتون می‌گفت:
_ دیگه غصه نخور قاسمت داره می‌آد.<

171
59,185 تعداد بازدید
84 تعداد نظر
234 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید