اقبال به قلم مریم السادات نیکنام
پارت صد و شصت
زمان ارسال : ۱۶۵ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 5 دقیقه
یکی دو نفری هم از خانههایشان بیرون زدند و خلاصه این جنگ نابرابر خاتمه یافت.
دو مرد یاغی بعد از اینکه حسابی برای طاهر و زن جوان خط و نشان کشیدند لباسهایشان تکاندند و رفتند. طاهر ماند و زنی که سیاهی چادرش به روشنی میزد. از دیوار پشت سرش فاصله گرفت. با پشت دست خاک روی کتش را پس زد و جوانمردانه پرسید:
_ خونهت کجاست؟
لبهای ماهصنم از زیر روبنده برای مرام و مردانگی او کشیده ش
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.