اقبال به قلم مریم السادات نیکنام
پارت صد و پنجاه و نهم
زمان ارسال : ۱۶۶ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 5 دقیقه
_ ولی من نوکریشو میکنم. تو فقط بگو بله، ببین چه گلستونی بسازم برات.
ماهصنم تامل نکرد. بلافاصله آب دهانش را روی زمین پرت کرد و غرید:
_ تف به غیرتت بیاد که یهذره حیا نداری.
نگاه قنبر تا پایین پای او درست جایی که آب دهانش را پرت کرده بود رفت و بیخیال در جوابش گفت:
_ فقط منم که میتونم از پس نظام بربیام. به آقاتم گفتم. برا دخترت منتظر این جماعت نباش که از ترس تنبونشونو خی
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.