اقبال به قلم مریم السادات نیکنام
پارت صد و پنجاه و هشتم
زمان ارسال : ۱۶۷ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 5 دقیقه
_ پس کار کیه؟ تو چه میلی به بند کشیدن آدما داری، هان؟ مدیون و بدهکارشون میکنی که بهشون حکومت کنی؟ که اگه از حقشون گفتن دست بندازی به دارییشونو عذابشون بدی؟
اخمهای نظام بلافاصله درهم شد. ماهصنم گفت:
_ دست از سر آقام بردار. خاتون حالش خوب نیست. آقامم جون جنگیدن با تورو نداره. قاسمو برگردون بعد هرکاری که خواستی با من بکن.
باز هم گوشهی لب نظام بالا رفت. پر منظور لب جنباند و
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.