قوانین سرد به قلم مریم السادات نیکنام
پارت صد و هجده
زمان ارسال : ۱۷۷ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 5 دقیقه
" امشب پرواز ساعت ۲۱ به مقصد وونکوور کانادا. گفت مدتی میره پیش داییش تا بتونه تصمیم بهتری برای زندگیش بگیره. این تنها کمکی بود که از دستم میاومد. امیدوارم بتونی جلوی رفتنشو بگیری"
و یاسین بیرون از شرکت و بعد از خواندن پیامک او تکان خورد. کنار خیابان دستش به دستگیره ماشینش خشکید و ناباورانه با خودش لب زد:
_ وونکور کانادا؟ میخواد از ایران بره؟
معطل نکرد. به سرعت سوار شد و شما
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.