پارت صد و هفده

زمان ارسال : ۱۷۸ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 5 دقیقه

مکثی کرد و پرسید:
_ کی مرخصش کردن؟ توقع داشتم حداقل تو این یه مورد مادرمو در جریان بزارید.
و خجالت ادریس دو چندان شد‌. پنجه‌هایش را روی میز از هم باز کرد و گفت:
_ چی بگم، شرمندگیه ما از شما که تمومی نداره. خودش خواست سرگرد. دیروز که می‌خواستن مرخصش کنن گفت فقط یه خواهش دیگه دارم ...
از خجالت زبانش می‌گرفت و کلمات روی آن جاری نمی‌شد. سری جنباند و افزود:
_ فقط سرگرد و مادرش چ

479
96,865 تعداد بازدید
170 تعداد نظر
120 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید