پارت چهل و دوم

زمان ارسال : ۱۶۴ روز پیش

با شنیدن صدای آشنای شخصی نگاهش را از جای سیگاری گرفت و به زنی که روبه رویش روی مبل راحتی نشسته بود دوخت. دستش را زیر چانه‌ش گذاشت و کمی به جلو خم شد چشمان بادامی‌اش را دلبرانه به الکس دوخت و با علاقه گفت:

- مثل این که بدنت خیلی قویه!

- ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید