پارت یکم

زمان ارسال : ۲۳ روز پیش

الینا بی قرار، طول تراس را طی کرده و دوباره جلوی در ایستاد.

برای چندمین بار دوباره تقه‌ای به در زده و منتظر ماند. ولی باز کسی در را باز نکرد. کلافه پوفی بلند کشید و با صدای بلند فریاد زد:

_ باز کن رونیکا، خواهش میکنم ازت بهم یه فرصت بده ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید