متهم ردیف چهارم به قلم فاطمه علی آبادی
پارت بیست و ششم :
قیافهاش شبیه این کارتونها شده بود؛ ابروهایش آنقدر بالا رفته بود که از محدودهی سرش خارج شده بود و حالا در هوا معلق بود.
- الآن اینا چه ربطی به هم داشت؟ حالت خوبه شادی؟
کلافه از روی تخت بلند شدم و نفسم را پر قدرت بیرون فوت کردم.
...در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
متاسفانه به خاطر کندی سرعت اینترنت، پارت به صورت کامل بارگذاری نشد. لطفا پارت را مجدد بارگذاری کنید
بارگذاری مجدد پارتبا تشکر از صبر و شکیبایی شما
مطالعهی این پارت حدودا ۱۳ دقیقه زمان میبرد.
این پارت ۲۷۲ روز پیش تقدیم شما شده است.
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
خوشحالم خوشت اومده
فاطمه علی آبادی | نویسنده رمان
زدی وسط هدف😂😂🤩🤩🤩 یه دنیا ممنونتم که دنبالم میکنی و هر پارت هم با حوصله نظر میذاری عزیزدلم😍😍😍🤩🤩🤩❤❤❤
۹ ماه پیشسیتا
10این دختره نکنه اومده باز یه بلایی سر شادی بیاره چیز خورش کنه تازه رفتارش شادی داره نرمال میشه
۹ ماه پیشفاطمه علی آبادی | نویسنده رمان
نمیدونم. فقط خدا کنه مرجان حداقل رو بازی کنه😭😭
۹ ماه پیشپرنیا
00معمایی بودن داستانت آدمو جذب میکنه،سعید فک کنم خیلی در این باره اذیت شده ک انقد ناراحت شد طفلی،ی کم عاشقانه هاش کمه ،مرسی بابت رمان قشنگت
۹ ماه پیشفاطمه علی آبادی | نویسنده رمان
قربونت که😍😍 آخه هنوز زوج عاشقانهمون وارد نشدن😁😁 کمکم میرسیم بهشون😁
۹ ماه پیشاسرا
00شایان عاشق مرجان شدآیا؟چرامادرگفت کتایون خارج اگه بدون مرده چرااین گفت واگه همه این توهمات ازشیشه چراقبل ازآشناشدنش بامه لقابازصدامیشنید؟
۹ ماه پیشفاطمه علی آبادی | نویسنده رمان
زدی به هدف😁😁 یعنی به مامانشاینا دروغ گفته؟ یا خودش توهم زده؟🤔🤔 چرا واقعاً؟🤔🤔 مرسی که مدام برام نظر میذاری عزیزدلم😍😍🤩🤩❤❤
۹ ماه پیشریحون
00خب خب!.خیلی عجیبه سعید برا ی حرف شادی ناراحت شد. یعنی شادی براش خیلی مهمه؟ 🥲وسوال های چالش۱-چون خیلی معماییه ۲-اصلا تازه پارت به پارت هیجانم بالاتر میره😂۳-احساس میکنم همچی کامله وجای هیچیز خالی نیس
۹ ماه پیشفاطمه علی آبادی | نویسنده رمان
آخه دست گذاشت رو نقطه ضعف بچهام🤧🤧😭😭 آخه من دورت بگردم که پارت به پارت هیجانت میره بالا😍😍🤩🤩🤩❤❤❤
۹ ماه پیشفاطمه
00۱.کاراکتر این رمان جالب بود آدم کنجکاو میشه ۲. هم آره هم نه چون بعضی از پارات ها نمیتونستم ادامه بدم بعضی از پارات ها دیگه کنجکاوم می کرد دادمه میدادم مه لقا پیدا بشه بتونه کمکی کنه به شادی 🌹
۹ ماه پیشفاطمه علی آبادی | نویسنده رمان
بهت کاملاً حق میدم. واقعیت اینه که سعی کردم واقعاً از زبان یه آدم سایکوتیک بنویسم، برای همین شما هم مثل اون گاهی کلافه و خسته میشید.
۹ ماه پیشفاطمه علی آبادی | نویسنده رمان
اونجاهایی که دلت میخواد رمان رو بذاری کنار، دقیقاً جاییه که شادی یا هر فرد سایکوتیک و افسردهی دیگهای فکر خودکشی میزنه به سرش.
۹ ماه پیشفاطمه علی آبادی | نویسنده رمان
جایی هم که پشیمون میشی دقیقاً اون ابعادی از زندگیه که تو اون لحظه ندیدی😁😁 اگه اینا رو حس کردی، یعنی من موفق شدم🤩🤩🤩
۹ ماه پیشمریم گلی
00چقدر دلم برای سعید سوخت ،واقعا این حرف چی بود زدی شادی ،آخرم که شایان ما رو گذاشت توی خماری ،ممنون فاطمه جون
۹ ماه پیشفاطمه علی آبادی | نویسنده رمان
قربونت عزیزدلم🤩🤩😍😍 آره، حرف بدی زد بهش. سعید خیلی گناه داره😢😭😭🤧🤧🤧
۹ ماه پیشنری
00مثل همیشه عالی بود مرسی فاطی جونم🧡🧡 خب به نظرم کسی که عاشقش شده مرجان باشه حالا بریم سراغ سوالا ۱-چون رمان خیلی قشنگ و معماییه ۲-خیر این اتفاقی نیفتاده ۳-به نظر من که هیچ کم و کسری نداره😁🥰
۹ ماه پیشفاطمه علی آبادی | نویسنده رمان
قربونت برم من که😍😍🤩🤩❤❤ زدی وسط هدف😁😁 واهاییییی🤧🤧🤧🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩
۹ ماه پیشZarnaz
۲۰ ساله 002-این اتفاق برام نی افتاده🙂3-عالی درجه یک بدون هیچ گونه کم و کاستی ❤️هورااا مرسی باشه صبوری میکنیم🥰راستی دیدی مه لقا چه قرص های به شادی داده مطمئن شدم دستش با قاتل طلایی تو یه کاسه🤫🫣
۹ ماه پیشفاطمه علی آبادی | نویسنده رمان
مهلقای بیتربیت😒😒 زرناز قشنگم یه دنیا ممنونتم که انقدر باحوصله به تکتک سوالهام جواب میدی. اصلاً انقدر ذوقزدهام که نگو🤧🤧
۹ ماه پیشفاطمه علی آبادی | نویسنده رمان
امیدوارم تمام انرژی مثبتی که به سمت من و نویسندههای دیگه میفرستی، هزار برابرش بهت برگرده😍😍 بهترینها رو برات از خدا میخوام🤩🤩 خلاصه که پیر بشی ننه🤣🤣🤣
۹ ماه پیشZarnaz
۲۰ ساله 00سعید جون بیا قهر نکن حالا ما تور مثل دختر دیدیم تو قهر نکن ما معذرت میخوام بیاا😁🙈دوست دارم آخرش با شادی ازدواج کنه امیر بسوزه😁1- آدم کنجکاو میشه- موضوعش تکراری نیست - هروز یه اتفاق جدید داره🥰❤️
۹ ماه پیشفاطمه علی آبادی | نویسنده رمان
ناز کرده بابا😒😒 وگرنه پرو تر از این حرفاست🤣🤣🤪🤪 واهایییی🤩🤩🤩🤩
۹ ماه پیشzarnaz
۲۰ ساله 00سلام سلام خوبی فاطمه جون 🤔❤️عالی بود مثل همیشه دستت طلا🥰وایییییی شایان عاشق شده عروسی افتادیم هورااا💃البته اگه مثل خواستگاری آزاده جون همه چی نریزه از هم😁🤪❤️
۹ ماه پیشفاطمه علی آبادی | نویسنده رمان
سلام قربونت برم من🤩🤩❤❤ نه من مثل آزاده بدجنس نیستم🤪🤪
۹ ماه پیشAa
00آخه دلم برای سعید سوخت.این دختر جدید ربطی به قتلها داره ؟ممنون بابت پارت زیباتون همه چی عالی👌👏👏👏⚘
۹ ماه پیشفاطمه علی آبادی | نویسنده رمان
دختره همون مرجان خودمون بود😁 حالا اینکه مرجان ربطی داره به قتلها یا نه، نمیدونم🤔🤔 قربونت برم من که😍😍 من ممنونم که با وجود مشغلههات، برای هر پارت نظر میذاری. کاشکی میتونستم جبران کنم😢🤧
۹ ماه پیشآمینا
00عه عه سعید رو چرا فرستادید قاطی باقالیا بچم گناه داشتا.انگار ناراحت شده دیگه نمیتونه پیش شادی باشه من اینجوری حس میکنم..مرسی عزیزم بابت پارت🥰
۹ ماه پیشفاطمه علی آبادی | نویسنده رمان
دیدی برگشت😁😁 پرو تر از این حرفاست🤣🤣 تا خودش رو غالب نکنه، ول کن نیست😂😂 من ممنونم که با وجود تمام مشغلههات رمان رو میخونی و نظر میدی عزیزکم🤩🤩❤❤
۹ ماه پیشهانا
00چند هفته خودمو کنترل میکنم نمیام بعد چند پارت باهم میخونم😂 #زرنگی
۹ ماه پیشفاطمه علی آبادی | نویسنده رمان
مثل خودمی🤣🤣🤣 منم همین کار رو میکنم معمولاً. حالا خوبه من از اون نویسنده سادیسمیا نیستم که سال به سال دوخط پارت بدم😁😁 بعله، شما خیلی زرنگی🤣🤣 قربونت برم که میخونی، نظرم میدی🤩🤩
۹ ماه پیش
لیلا
10شایان عاشق مرجان شده لابد😁